سردار علایی می گوید: محدودسازی تروریسم فعلی از طریق بستن منابع تغذیه‌ای اعم از منابع مالی، تسلیحاتی، تبلیغاتی و آموزشی امکان پذیر است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ویژه نامه نوروزی روزنامۀ ایران در میزگردی با حضور سردار حسین علایی، از فرماندهان سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و همچنین علیرضا معیری، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در پاریس ریشه های تروریسم در منطقه خاورمیانه را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه می خوانید:

آتش افراط گری که غرب و در رأس آن امریکا با همراهی متحدان منطقه‌ای و بین‌المللی‌شان به جان خاورمیانه‌انداختند بیش از 5 سال است که به طور جدی منطقه را می‌سوزاند و همچنان زبانه می‌کشد اما این آتش برخلاف تصور غربی‌‌ها در مرزهای خاورمیانه باقی نمانده و رفته رفته دامن خودشان را هم گرفته است. حوادث تروریستی پاریس در سالی که روزهای پایانی آن را سپری می‌کنیم مصداق عینی این مسأله است و هشدار می‌دهد که قدرت‌های جهان باید چاره‌ای برای مهار طاعون خودساخته داعش و گروه‌های تروریستی امثال داعش بیابند در غیراین‌صورت تکرار حوادث پاریس دور از انتظار نخواهد بود.

روزنامه ایران با برگزاری میزگردی با حضور سردار حسین علایی، از فرماندهان سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و علیرضا معیری، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در پاریس به واکاوی دلایل وقوع رشته عملیات‌های تروریستی پاریس، بافت نژادی و اجتماعی فرانسه به عنوان کشوری که بیشترین جمعیت مسلمان اروپا را در خود جای داده، آسیب‌شناسی گرایش جوانان اروپایی به گروه‌های افراطی و چگونگی مهار تروریست‌های تکفیری پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

با توجه به اتفاقاتی که در سال گذشته بویژه حوادث تروریستی پاریس در اروپا رخ داد، آیا می‌توان سال گذشته را سال تروریسم نامید؟

علایی: سالی که گذشت، یکی از بدترین سال‌ها از نظر گسترش تروریسم در جهان بویژه خاورمیانه و همچنین فرانسه در اروپا بود. حوادث تروریستی این سال هم از نظر حجم اتفاقات، هم از نظر شیوه انجام حملات تروریستی و هم از نظر ناکارآمدی دستگاه‌های مقابله با تروریسم یکی از بدترین سال‌ها بود. دولت‌هایی که سالیان دراز داعیه مبارزه با تروریسم را داشتند و مدعی بودند امکانات بسیاری را در این راه بسیج کرده‌اند، در گذر این حملات سال ویژه‌ای را تجربه کردند.

اما پیش از هر چیز باید دید تروریسم در این سال چه حوزه‌هایی را هدف گرفت و چگونه به حیات خود ادامه داد و چرا ائتلاف‌های بزرگ تحت عنوان مبارزه با تروریسم نتوانستند عملکرد قابل توجهی برای محدود کردن و یا کاهش فعالیت‌های تروریستی داشته باشند. تروریسم در مناطقی از خاورمیانه و در مناطقی از آفریقا پایگاه‌هایی بسیار قوی دارد و برخلاف گذشته که به صورت پراکنده و قبیله‌ای فعالیت می‌کردند، اکنون سرزمین در اختیار دارند و اقداماتی در سطح یک دولت انجام می‌دهند. این به آن معناست که امروزه تروریسم از شکل ابتدایی و اولیه خود گذر کرده و دیگر نیازمند روش‌های پیچیده مخفی‌کاری نیست و توانسته خود را در قالب جمعیت‌های بزرگ و سازمان‌های گسترده در بعضی از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا مثل عراق، سوریه، لیبی و سومالی مطرح کند.

آنها در این سرزمین‌ها قادرند مراکز نظامی و آموزشی احداث و شبکه‌های تدارکاتی طراحی و اجرا کنند و از ابزارهای مدرن بهره ببرند و با فناوری‌های پیچیده عمل کنند. آنها شبکه‌های گسترده اطلاع‌رسانی در اختیار دارند و می‌توانند روی افکار عمومی تأثیر مثبت یا منفی بگذارند و با استفاده از این قدرت به جذب نیرو بپردازند. گروه‌های تروریستی با بهره‌گیری از دانش مدرن شیوه‌های جذب گسترده‌تری به دست آورده‌اند و اکنون نه فقط در خاورمیانه که قادر به جذب نیرو از سراسر جهان هستند. علاوه بر این سال گذشته از این جهت که تشکیلات تروریستی توسعه پیدا کردند و صاحب قدرت مالی مستقل از دولت‌های پشتیبان شدند سال بسیار مهمی تلقی می‌شود.

در حال حاضر برخی گروه‌های تروریستی را می‌بینیم که منابع نفت دارند و می‌توانند درآمدهای مستقل از کشورهای حامی خود داشته باشند و از طریق منابع مالی مستقل نیروهایشان را حفظ کنند. نکته مهم دیگری که باید مورد بررسی قرار گیرد، این است که تروریست‌ها سلاح‌های خود را که اغلب فراتر از سلاح‌های سنتی سبک هستند چگونه تهیه می‌کنند. در حال حاضر برخی گروه‌های تروریستی حتی تانک، نفربر زرهی، توپخانه و خمپاره هم در اختیار دارند و گفته می‌شود درصدد استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین و موشک‌های سبک ضدهوایی هستند. این مسأله معرف مفهوم جدیدی از تروریسم نسبت به مفهوم سنتی آن است و از این منظر که تروریسم تحول پیدا کرده و در این تحول صاحب نوعی فکر و ایدئولوژی شده که به واسطه آن قادر به جذب نیرو است بسیار حائز اهمیت است. بنابراین تروریست‌های کنونی را نمی‌توان به عنوان گروه‌های محدودی که اقدامات کور انجام می‌دهند،
تلقی کرد.

معیری: در سال‌های اخیر حرکتی در کشورهای عربی به وجود آمد که به تعبیر آنها بهار عربی و به تعبیر ما بیداری اسلامی تلقی شد. در پی بروز این رویداد برخی کشورهای غربی و برخی کشورهای داخل منطقه تصمیم گرفتند در سوریه، عراق و لیبی دست به مداخله‌جویی‌هایی بزنند که در نهایت این مداخله‌جویی‌ها موجب شد حکومت‌ها با مشکلاتی مواجه شوند که بستر انتقال تروریست‌ها به این کشورها را فراهم آورد. در نگاهی به گذشته می‌بینیم که تا همین سه سال پیش برخی شهروندان اروپایی با آگاهی دستگاه‌های امنیتی کشورهایشان به استانبول سفر می‌کردند و پس از این شهر وارد عراق یا سوریه می‌شدند. طبق آمار رسمی فرانسه 700 نفر از فرانسه به عراق و سوریه سفر کردند. آمار دیگر کشورها هم قابل توجه است.

این آمارها نشان می‌دهد 100 نفر از هلند، 500 نفر از اسپانیا و سه هزار نفر از تونس راهی عراق و سوریه شده‌اند. نکته جالب تر اینکه دولت‌ها از این سفرها به طور کامل مطلع بودند اما از آنجا که می‌خواستند حکومت بشار اسد رئیس جمهوری سوریه را ساقط کنند، از دولت ترکیه خواستند تسهیلاتی را در اختیار این افراد بگذارد. تمام این مسائل باعث شد ضرب‌المثل فارسی «کسی که باد می‌کارد، طوفان درو می‌کند» مصداق پیدا کند و سالی که گذشت به تعبیر شما سال تروریسم نام بگیرد. اما اگر این گونه شده است، به دلیل مداخله‌جویی‌های خارجی است که در منطقه انجام شد و آن را در وضعیت غیرقابل کنترل قرار داد.

در سال‌های اخیر ملاقات‌هایی با سفیر سابق هلند در تهران داشتم. او به من گفت ما می‌دانیم 100 هلندی وارد سوریه شده‌اند اما نمی‌دانیم اگر این افراد مجدداً به هلند برگردند، چه وضعیتی پیش خواهد آمد. الان شاهد هستیم تروریست‌ها در قالب پناهنده از عراق و بویژه سوریه وارد اروپا می‌شوند. نکته دیگر حوادث تروریستی پاریس این است که باید در بررسی‌ها مشخص کرد چرا این مهاجرت رخ داد. براساس قانون لائیسیته فرانسه هیچ گاه از افراد درباره مذهب آنها پرسش نمی‌شود به همین دلیل نیز آمار دقیقی از تعداد مسلمانان فرانسه در دست نیست. منابع رسمی فرانسوی آمار مسلمانان را 5 میلیون نفر اعلام می‌کنند اما خود مسلمانان این آمار را حدود هشت تا 9 میلیون نفر می‌دانند.

فرانسه بیشترین جمعیت مسلمانان را در اروپا دارد و اسلام دومین دین رسمی آن است. اغلب مسلمانان فرانسه ملیت فرانسوی دارند و مهاجر نیستند و درصد بالایی از آنها کسانی هستند که پدران یا پدربزرگان‌شان سال‌ها قبل از شمال آفریقا و خاورمیانه به فرانسه مهاجرت کرده بودند. اکنون این سؤال پیش می‌آید که چرا این افراد که عمدتاً از دو نسل قبل فرانسوی هستند، تبدیل به عاملان ترورهای فرانسه می‌شوند؟ بویژه که آمارها نشان می‌دهد 700 نفر از این افراد حاضرند به سوریه بروند و به گروه تروریستی داعش بپیوندند. یکی از علل این تمایل را باید در جامعه فرانسه جست‌و‌جو کرد. متأسفانه مسلمانان فرانسه با وجود داشتن ملیت فرانسوی شهروند درجه دو هستند. این نگرش از زمان جنگ جهانی اول به این سو که حجم قابل توجهی از مهاجران بویژه از مراکش، الجزایر و تونس وارد فرانسه شدند، به وجود آمد.

در حومه شهرهای بزرگ فرانسه همچون پاریس و لیون مناطقی ویژه شهروندان درجه دو وجود دارد. برای مثال تنها در پاریس 9 منطقه با این ویژگی وجود دارد که ساکنان آنها با قطارهای تندرو وارد پاریس می‌شوند تا کار کنند. هم در پاریس و هم در اطراف پاریس محله‌های عرب‌ها معروف هستند و در این محله‌ها فقط عرب‌ها، آفریقایی‌ها و سیاه‌ها زندگی می‌کنند. این جداسازی هم خود نشان دهنده یک نوع تحقیر تاریخی از زمان استعمار فرانسه در شمال آفریقا و خاورمیانه تاکنون است. این تحقیر بسیاری از این شهروندان درجه دو را به سمت بزه سوق داده است.

حال به نظر شما چگونه می‌توان با تفکر داعش مبارزه کرد؟

معیری: متأسفانه این مسأله گرفتاری فعلی جهان اسلام است. ما اگر بخواهیم با تروریسم و داعش مبارزه کنیم، صرفاً نمی‌توانیم یک برنامه نظامی بگذاریم بلکه باید با تفکر داعشیسم هم مبارزه کرد و علاوه بر آن جلوی منابع مالی آن را هم گرفت. غرب زمانی خود حامی داعش بود اما اکنون آتش دامن خودشان را هم گرفته است. از همین رو است که می‌بینیم در چند ماه اخیر مبارزه جدی با تروریسم در دستور کار غربی‌ها قرار گرفته است. در پاکستان و افعانستان مدارس علمیه‌ای وجود دارد که طالب تربیت می‌کند.

این مدارس آموزش‌های ایدئولوژیک و عقیدتی به افراد می‌دهند که آنها را به سمت افراطی‌گرایی سوق می‌دهد. این روند در خود عربستان هم مشاهده می‌شود. اگر دنیا واقعاً می‌خواهد با تروریسم مبارزه کند به جای توسل به شیوه‌های نظامی باید ابتدا با این مبانی اندیشه‌ای مبارزه کند. اما نکته دیگری هم وجود دارد. داعش منافع شماری از کشورها را تأمین می‌کند و از همین رو بسیاری از آنها تمایل به نابودی کامل داعش ندارند. حال آنکه اگر عزم جدی جهانی وجود داشته باشد براحتی می‌توان درآمد مالی داعش را قطع کرد. یکی از این منابع درآمدهایی است که داعش از فروش نفت و گاز به دست می‌آورد. داعش هر بشکه نفتی را که از منابع نفت و گاز عراق و سوریه به دست می‌آورد، حدود 10 تا 15 دلار به تجار ترکیه می‌فروشد.

داعش همچنین با فروش آثار باستانی عراق و سوریه به اروپایی‌ها درآمد کلانی به جیب می‌زند. علاوه بر این، با گروگانگیری و مالیات‌گیری هر روز بر درآمدهای خود می‌افزاید. همه این مسائل برای سران کشورهای جهان کاملاً روشن است. بنابراین اگر عزم جدی برای قطع این درآمدها، سربازگیری و... وجود داشت، مبارزه با داعش امکانپذیر می‌بود. همه ناظران آگاه هستند که مرز 90-80 کیلومتری سوریه و ترکیه محل خرید و فروش تسلیحات و نفت بین تروریست‌ها و برخی گروه‌های خارجی است. بنابراین اگر عزم واقعی برای مبارزه با داعش وجود داشت، حداقل این مرز قابل بسته شدن بود. البته اوایل زمستان شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه‌ای را تصویب کرد که به موجب آن محدودیت‌های مالی علیه داعش اعمال می‌شود. این قطعنامه خوب اما دیرهنگام بود. غربی‌ها تا زمانی که خودشان گرفتار نشدند، حاضر به تصویب چنین قطعنامه ای نبودند.

تحولات سوریه یک هدفگذاری برای سرنگونی اسد بود و از این هدف گذاری حمایت هم شد. به وجود آمدن داعش نیز در همین راستا بود اما الان به نظر می‌رسد کنترل این گروه تروریستی از دست همه خارج شده است. به عقیده شما مرکز ثقل مدیریتی این گروه تروریستی کجاست بویژه که به نظر می‌رسد انگیزه‌های داعشی‌ها دیگر تنها سرنگونی اسد نیست. آنها اکنون در غرب پخش شده‌اند و علیه همه کشورهای جهان عملیات انجام می‌دهند. انگیزه آنها چیست و از چه پشتوانه سیاسی برخوردارند؟

معیری: به نظر من، داعش پیش از هرچیز حاصل یک نوع اعتقاد منحرف و غلط است. آنها ابتدا خواستار داشتن سرزمین متعلق به خود بودند و این خواسته را عملی کردند طوری که اکنون برای اولین بار در تاریخ تروریسم جهانی سرزمین نسبتاً وسیعی بین عراق و سوریه زیر سلطه تروریست‌ها قرار دارد. داعشی‌ها در این سرزمین به اصطلاح خودشان خلافت اسلامی به راه انداخته‌اند و حداقل تا چند ماه پیش نیز غربی‌ها از این اقدام حمایت می‌کردند. سیاست کلی امریکا از زمان بوش پسر بحث خاورمیانه جدید و تجزیه کشورها بود و حمایت از داعش نیز در راستای تجزیه عراق و سوریه بود.

داعشی‌ها برای خود اعتقادی بر اساس اصل «عدو قریب» و «عدو بعید» (دشمن نزدیک، دشمن دور) دارند. به این معنا که آنها اسرائیل، امریکا و کشورهای غربی را دشمن دور (بعید) خود می‌دانند که می‌توان در زمانی دورتر به سراغ آنها رفت. در مقابل جامعه سوریه، عراق و دیگر ملل خاورمیانه را دشمن نزدیک (قریب) خود می‌خوانند که به اعتقاد آنها باید هرچه سریع‌تر ریشه آنها را خشکاند. البته همان طور که می‌دانیم، همه اینها توجیه است و داعش تاکنون حتی یک گلوله هم به سمت اسرائیل که اگر مبناهای داعش درست بود، می‌توانست دشمن نزدیک (قریب) تلقی شود، شلیک نکرده است.

آقای علایی! شما تعریفی از تروریسم دادید و گفتید در حال حاضر دولت دارد، نفت دارد، از فضای مجازی استفاده می‌کند و... درباره برنامه‌های نظامی هم زیاد صحبت شد شما گروه داعش را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا فعالیت آن را ایدئولوژیک می‌دانید یا تروریستی و نظامی؟ اگر ایدئولوژیک است، اندیشه‌هایش را از کجا می‌آورد؟ علمایی که این اندیشه را به آنها نسبت می‌دهند، چه کسانی هستند؟ البته از ابوقتاده و القدیتی اسم برده می‌شود اما خود این علمای وهابی به همراه چند نفر دیگر در نامه‌ای از داعش اعلام برائت کرده‌اند.

علایی: تردیدی نیست که هیچ گروه تروریستی بدون خواسته دولت‌ها مجال بروز نمی‌یابد. اما در عین حال همه گروه‌های تروریستی در بستر یک ایدئولوژی است که امکان جذب نیرو و رشد پیدا می‌کنند. در نگاهی به دوران جنگ سرد می‌بینید گروه‌هایی که به وجود می‌آمدند بر بستر اندیشه مارکسیسم ضد امپریالیسم بودند و به عنوان طرفدار کارگر ضد سرمایه‌دار فعالیت می‌کردند و در کشورها ابتدا اندیشه‌ها را می‌گرفتند که منجر به بوجود آمدن تشکل‌هایی می‌شد که به کشورهای مادر وصل می‌شدند به این معنا که در ابتدا ممکن بود افرادی به صورت خودجوش دور هم جمع شوند و گروه‌های کوچکی را تشکیل دهند اما در ادامه همین گروه‌ها برای ادامه حیات خود به کشورهای بیرونی وصل می‌شدند.

نمونه چنین گروه‌هایی را در سازمان مجاهدین خلق می‌توان مشاهده کرد. هرچند به صورت خودجوش تشکیل شده اما بعدها به حامیان خارجی مثل دیکتاتور عراق صدام وصل شدند و از آنها حمایت گرفتند. دیکتاتور عراق هم از این گروه‌ها به عنوان عواملی برای تسویه حساب با کشور رقیب خود بهره جست. اکنون نیز داعش به همین ترتیب شکل گرفته است. این گروه تروریستی ریشه از القاعده گرفته است. القاعده بعد از اشغال افغانستان توسط شوروی به وجود آمد. در آن زمان امریکایی‌ها قصد داشتند بدون ورود به جنگ جهانی دیگری شوروی را به گونه‌ای تحت فشار قرار دهند که از افغانستان خارج شود تا هژمونی امریکا در منطقه حفظ شود. بنابراین چاره را در تشکیل گروهی نظیر القاعده دیدند تا به عنوان جهاد اسلامی و یک تشکل مردمی با شوروی بجنگد. قشر مذهبی پاکستان بهترین گزینه آن زمان برای آن بود که با تبلیغات انجام شده جذب اندیشه القاعده شوند. این قشر عموماً نه تنها تحصیل و تفکر خود را از عربستان می‌گرفت که با حمایت مالی عربستان و البته امارات فعالیت می‌کرد.

این گروه با حمایت آموزشی پاکستان و تسلیحاتی امریکا تشکلی تحت عنوان مجاهدین را به وجود آورد. مجاهدین با شوروی درگیر شدند و شوروی را از افغانستان تاراندند اما بعد از دل همین گروه تشکل عظیمی به نام القاعده شکل گرفت. امریکایی‌ها چون نمی‌خواستند با شوروی درگیر شوند، شروع به حمایت از القاعده کردند. کسانی که در القاعده می‌جنگیدند، واقعاً ضد الحاد و مخالف تفکر مارکسیست و اشغال افغانستان بودند اما کسانی که آنها را مدیریت می‌کردند بدون اینکه اعتقادی به این مسائل داشته باشند، تنها خواهان رقابت خود با شوروی بودند.

کلاً لزوم پیدایش این تغییرات در خاورمیانه چه بود؟

علایی: هر حکومت و ساختار سیاسی برای توسعه نظام خود برنامه‌هایی دارد. نگاه امریکایی‌ها به قدرت نگاهی جهانی است. آنها معتقدند دولتی هستند که باید جهان را مدیریت کنند. به همین خاطر نیز نظامی‌ترین کشور دنیا هستند. شوروی سابق هم قصد انجام چنین کاری را داشت. تا سه دهه قبل شوروی خواستار مدیریت نصف جهان و امریکا هم خواستار مدیریت نصف دیگر آن بود. از نظر ایدئولوژیکی هم امریکایی‌ها به سرمایه‌داری و اقتصاد لیبرال معتقد بودند و روس‌ها به کمونیسم و پرولتاریا. بنابراین رقابتی جدی بین امریکا و شوروی جریان داشت. زمانی که جنگ سرد به پایان رسید و شوروی فروپاشید امریکایی‌ها جهانی فکر کردند.

در حال حاضر هم ارتش امریکا بدون اینکه جنگی باشد در تمام نقطه جهان حضور دارد. برای مثال اکنون نزدیک به سه دهه است که هیچ جنگی در خلیج فارس وجود ندارد اما ارتش امریکا حضور خود را در این نقطه حفظ کرده است. در اقیانوس هند جزیره «دیگوگارسیا» در اختیار امریکاست. امریکا حتی در ژاپن که سال‌ها قبل دوران جنگ را سپری کرده پایگاه نظامی دارد. همین طور در انگلیس، آلمان و بسیاری از نقاط جهان. علت آن نیز نوع نگاه امریکایی‌هاست که کشورداری را فراتر از حوزه جغرافیایی می‌نگرند.

بر همین اساس است که در خاورمیانه هم با دیدگاه مدیریتی به تحولات نگاه می‌کنند. در مدیریت خاورمیانه از دید امریکا اصل اول امنیت و بقای اسرائیل است و اصل دوم ایجاد حکومت‌های همسو. اصل سومی هم وجود دارد و اصل سوم ارزش‌های امریکایی یعنی ایدئولوژی و فرهنگی که امریکایی‌ها می‌پسندند، است. با این نگاه امریکا باید در ساختار ژئوپلتیک و سیاسی خاورمیانه تغییراتی ایجاد می‌کرد.

در لیبی نیز وضعیت به همین ترتیب بود. ناتو زیردریایی‌های این کشور را به بهانه حمایت از مردم بمباران کرد. در سوریه هم همین مسأله برقرار است. بنابراین مسأله اول از بین بردن ساختارها بود. البته مسأله دومی هم وجود دارد و آن تأمین امنیت اسرائیل است. وجود دولت‌‌های متمرکز قادر به تصمیم‌گیری در خاورمیانه که با امریکا همسو نیستند برای اسرائیل خطرناک است. بنابراین کشورهای اطراف اسرائیل باید مبتلا به شرایطی ناآرام می‌شدند.

در مصر به محض اینکه جریان محمد مرسی و اخوان‌المسلمین بر سر کار آمدند و این جریان مطلوب امریکایی‌ها نبود، با کودتایی که از سوی امریکا مدیریت می‌شد، کنار گذاشته شدند. در سوریه هم مأموریت داعش این است که ساختار سوریه را از امکان تقابل بالقوه با اسرائیل از بین ببرد. بنابراین امریکایی‌ها با این نگاه به دنبال مدیریت بودند اما جریانات الزاماً تا آخر در مدیریت جزء به جزء امریکا قرار نگرفت. تروریسم کنونی یک بستر ایدئولوژیک دارد اما در عین حال با نظر آقای معیری مبنی بر از بین بردن تفکر داعش موافقم و معتقدم این جریانی نیست که بشود با ایدئولوژی حلش کرد. شاید نقش دیپلماسی برای از بین بردن ساختارهای تروریستی بسیار مهم باشد.

اگر در منطقه خاورمیانه کشورهایی مانند ایران، عربستان، ترکیه و کشورهای پیرامونی دیگر باب گفت‌وگو را باز کنند و از استفاده از گروه‌ها علیه یکدیگر و در نهایت به نفع قدرت‌های بیرونی دست بردارند و بدانند که این مسأله به ضرر کشورهای منطقه است و ممکن است دامن خیلی از حکومت‌های منطقه را بگیرد، شاید با دیپلماسی بتوان بسیاری از مسائل را محدود کرد.


مبارزه با تروریسم از سال 2001 و پس از حادثه 11 سپتامبر آغاز شد اما با گذشت 14 سال نه تنها تروریسم محدود نشده بلکه رشد کرده و به جایی رسیده است که اکنون سرزمین دارد. آیا مبارزه با تروریسم و ائتلاف‌هایی که به این منظور شکل می‌گیرد، نمایشی هستند و هیچ اراده جدی در آنها وجود ندارد؟

علایی: در تمام این 14 سال با معلول برخورد می‌شود نه با علت. اینها با تروریست‌ها برخورد می‌کنند نه با تروریسم. وقتی حادثه پاریس رخ می‌دهد با تروریست‌هایی که این حملات را انجام داده‌اند، برخورد می‌شود در حالی که ریشه تروریسم که در پاریس خود را نشان داد، در نیجریه، سوریه و عراق است. اگر قرار باشد اروپا و امریکا به امنیت خود فکر کنند و با تروریست بجنگند نه با تروریسم و ریشه‌های به وجود آمدن آن، این قضیه ادامه خواهد یافت. نمی‌شود عربستان منبع مالی و فکری تروریسم و ترکیه منبع آموزشی و راه مواصلاتی و تدارک تسلیحاتی تروریسم باشد و امریکا با این دو دولت رفاقت داشته باشد و تروریسم از بین برود.

کاری که در 14 سال اخیر و پس از حادثه 11 سپتامبر در حال انجام است، مبارزه با تروریست‌ها آن هم در جغرافیا و محدوده‌های مشخص که خط قرمز اروپایی‌ها و غربی‌هاست، است. راه حل فعلی نتیجه‌بخش نخواهد بود زیرا تروریست هر قدر هم که از بین برود، بازتولید می‌شود. منشأ پیدایش درخت تروریسم معلوم است، این درخت ریشه در وهابیت و عربستان دارد، ساختار و سازماندهی‌اش از کشورهای پیوسته به امریکا و عربستان می‌آید، تأمین و تدارک تسلیحاتی‌اش هم مشخص است از کجاست. تروریست‌ها کارخانه تولید سلاح ندارند.

معیری: بعد از سال 2001 اگر نگاهی به عملیات‌های تروریستی که در نقاط مختلف دنیا رخ داد بیندازیم، متوجه می‌شویم که عاملان این حملات عمدتاً تبعه چند کشور محدود خاورمیانه‌ای و در رأس آنها عربستان سعودی هستند. اخبار صریحی وجود دارد که همسر سفیر سابق عربستان در امریکا از حساب‌های بانکی خود به حساب تروریست‌ها پول واریز می‌کرده است. از امارات و کویت هم به حساب تروریست‌ها پول واریز می‌شد. در یک سال گذشته امامان جمعه در عربستان سعودی در مکه و مدینه چه سخنرانی‌هایی کردند. آیا غیر از این است که تفکر داعشی را به صورت علنی ترویج و تقویت کردند اما غربی‌ها حاضر نیستند در این زمینه با عربستان برخورد کنند.

در سال 1383 من به همراه یکی از مقامات عالی جمهوری اسلامی ایران با امیر عبدالله در جده عربستان ملاقاتی داشتیم. در این ملاقات امیر عبدالله گفت، ما خودمان القاعده و طالبان را درست کردیم و به آنها پول دادیم تا با شوروی مقابله کنند اما الان القاعده و طالبانیسم بلای جان ما شده‌اند. درباره داعش هم همین مسأله صدق می‌کند و آماری که در حال حاضر امریکایی‌ها و غربی‌ها از تعداد سورتی‌های پروازهای ائتلاف بین‌المللی ضد داعش در سوریه برای بمباران مواضع داعش می‌دهند، هزاران پرواز است پس چرا داعش هنوز از بین نرفته است. اگر آنها می‌خواستند با جدیت مواضع داعش را بمباران کنند، می‌توانستند براحتی این کار را انجام دهند زیرا هم اطلاعات کافی درباره مقرهای داعش دارند و هم توان عملیاتی. همان طور که شاهد هستید،

روس‌ها با کمک سوریه و ایران در مدت زمان کوتاهی که حملات هوایی خود را علیه داعش آغاز کرده‌اند، توانسته‌اند لطمه جدی به این گروه تروریستی بزنند زیرا اراده سیاسی جدی در روسیه وجود دارد اما در غرب و امریکا وجود ندارد. تا زمانی که اراده سیاسی در غرب به وجود نیاید حتی دیپلماسی هم که آقای علایی به آن اشاره کردند تأثیرگذار نخواهد بود زیرا تا وقتی که عربستان حاضر نباشد برای حل مشکل وارد عمل شود، خواست ایران برای مذاکره به تنهایی نتیجه‌بخش نخواهد بود. آنچه مسلم است، غربی‌ها نمی‌خواهند به صورت جدی و همه جانبه با تروریسم در منطقه برخورد کنند. آنها سعی می‌کنند با وارونه جلوه دادن واقعیت‌ها افکار عمومی را از منشأ تروریسم دور کنند.

بنابراین در سال جدید نیز آینده روشنی را نمی‌توان برای خاورمیانه بویژه عراق و سوریه متصور شد؟

علایی: اگر روند گذشته ادامه پیدا کند، به مفهوم توسعه تروریسم خواهد بود اما اگر حوادثی که در سال 1394 در نقاط مختلف خاورمیانه و اروپا رخ داد، احساس خطر ایجاد کرده باشد و کشورهای حامی تروریسم به علاوه قدرت‌های بزرگی که به دنبال مدیریت امنیت جهان هستند به این نتیجه برسند که روش گذشته را کنار بگذارند و واقعیت‌های منطقه را بپذیرند و نخواهند حکومت‌ سوریه را تغییر دهند بلکه با روش‌های دموکراتیک و استفاده از رأی مردم حکومت سوریه را تعیین کنند یا اینکه در عراق به دنبال تجزیه نباشند و بگذارند یک دولت مقتدر در عراق شکل بگیرد، در یمن نخواهند یک کشور بیرونی یک حکومت برای یمن درست کند و اجازه دهند مردم این کشور همان طور که دوست دارند حکومت خود را شکل دهند و در سایر کشورهای منطقه درصدد شکل دادن به نظام‌های سیاسی جدید با کمک گروه‌های تروریستی نباشند، امکان محدودسازی تروریسم ظرف یک سال وجود دارد.

برای از بین رفتن تروریسم سه گام اساسی باید برداشته شود:

1- همه کشورها از پرورش این گروه‌ها برای اهداف سیاسی خودداری کنند و از این گروه‌ها به عنوان ابزار برای مقابله با رقیب استفاده نشود.
2- ایدئولوژی‌های تروریستی نباید ترویج شود.
3- محدودسازی تروریسم فعلی از طریق بستن منابع تغذیه‌ای اعم از منابع مالی، تسلیحاتی، تبلیغاتی و آموزشی. اگر چنین فرآیندی اجرا شود، می‌توان ظرف یک سال تروریسم را محدود کرد.

معیری: در سال 1393 در مجمع عمومی سازمان ملل دکتر روحانی پیشنهادی را مطرح کردند که خوشبختانه به اتفاق آرا رأی آورد. پیشنهاد دکتر روحانی «جهان علیه خشونت و افراط‌گرایی» بود. این مسأله باعث شد تحرکی هم در داخل ایران و هم در سایر کشورها به وجود بیاید و سمینار و اجلاس بین‌المللی در تهران برگزار شد که از اکثر کشورها مقامات عالی‌رتبه شرکت کرده بودند و سمینار هم موفقیت‌آمیز بود. این طرح بار دیگر در مجمع عمومی سازمان ملل توسط سفیر ایران مطرح شد و این انگیزه‌ای برای تمام کشورهای جهان ایجاد کرده است که با خشونت و افراطی‌گری مبارزه کنند. این اتفاق نظر در تمام کشورها وجود دارد که اگر می‌خواهند در این جهان زندگی کنند، جهان باید عاری از خشونت باشد.

5252

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 520619

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 5 =